سفارش تبلیغ
صبا ویژن


...شلغم نپخته ایی از افکارم...

 

جملات و اس ام اس تریپ خسته و نا امیدی

 

چه بد میشکنند این روزها...

نگهبان سنگی چشمانم را دیگر تاب مقاومت نیست.

این روز ها گام هایم از تلاش  بیهوده ی 17 سال پیش برای ایستادن هم نا استوار تر است!!

هه چه فکر میکردم و چه شد!؟

یک روز می ایستادم برای دویدن و امروز میدوم به سوی ایستادن...

نمیدانم کدام اندیشه ی ساده لوحانه کودکی مرا به ارزوی بزرگ شدن وامیداشت؟!!!

کدام بزرگی ؟!کدام کرامت؟! اهای من دوران کودکی مرا ببین !

در دنیای ما باید اهسته رفت سنگر گرفت عقب نشینی کرد و برای فرار از خورد شدن جنگید!

و تو میبینی چه بی بهانه بزرگ بودی؟!

و اه زمان...همان زمانی که تو را از من دور کرد همان ساعت شنی غول پیکر که هر سال بر عکس میشود هنوز هم نمیدانم برای فردایم چه دارد!

پی نوشت: نمیدونم چرا هر روز که میگذره دارم بیشتر به این باور میرسم که نباید دل بست...به هییییچ چیز

پی تر نوشت:از ادما میشه چیزای زیادی یاد گرفت گاهی خوب گاهی بد ولی باید بهاشم داد!!!!

پی ترین نوشت:فقط نگاه خدارو میخوام .پس به امید جهاندار لایزال , یزدان پاک ..."میریم که داشته باشیم"

 


نوشته شده در چهارشنبه 95/4/2ساعت 10:27 صبح توسط ریحانه نظرات ( ) | |

پیچک دات نت قالب جدید وبلاگ