...شلغم نپخته ایی از افکارم...
دارم امید عاطفتی از جناب دوست کردم جنایتی و امیدم بعفو اوست "حافظ" الهی مفلوک تر از تمردم و سست تر از اطاعت گناه این تن خاکی و رنجور را به کدام درگاه خداییت بسپارم من که جز سایه ی غفار و رحمان و رحیمت پناهی ندارم ز عتابت به کدام سایه ی روح بخشی جز تو پناه اورم الهی بی مهری ایامم را به مناجت اندک سحرهایم بپوشان ریسمان امیدم متصل است به عطوفت یزدانیت اگر رهایم کنی مقصدم به سوی بینهایت های پوچ بودن است "رهایم مکن"
نوشته شده در دوشنبه 95/6/1ساعت
2:23 عصر توسط ریحانه نظرات ( ) | |
پیچک دات نت قالب جدید وبلاگ |