...شلغم نپخته ایی از افکارم...
نگاه کن که غم درون دیده ام چگونه قطره قطره آب می شود نگاه کن تمام هستیم خراب می شود مرا به دام میکشد تو آمدی ز دورها و دورها مرا ببر امید دلنواز من نگاه کن چو ماهیان سرخ رنگ ساده دل چه دور بود پیش از این زمین ما صدای بال برفی فرشتگان نگاه کن که من کجا رسیده ام کنون که آمدیم تا به اوجها مرا بشوی با شراب موجها مرا بخواه در شبان دیر پا نگاه کن که موم شب براه ما لبالب از شراب خواب می شود "فروغ فرخزاد"
چگونه سایه سیاه سرکشم
اسیر دست آفتاب می شود
شراره ای مرا به کام می کشد
مرا به اوج می برد
نگاه کن
تمام آسمان من
پر از شهاب می شود
ز سرزمین عطر ها و نورها
نشانده ای مرا کنون به زورقی
ز عاجها ز ابرها بلورها
ببر به شهر شعر ها و شورها
به راه پر ستاره ه می کشانی ام
فراتر از ستاره می نشانی ام
من از ستاره سوختم
لبالب از ستارگان تب شدم
ستاره چین برکه های شب شدم
به این کبود غرفه های آسمان
کنون به گوش من دوباره می رسد
صدای تو
به کهکشان به بیکران به جاودان
مرا بپیچ در حریر بوسه ات
مرا دگر رها مکن
مرا از این ستاره ها جدا مکن
چگونه قطره قطره آب میشود
صراحی سیاه دیدگان من
به لالای گرم تو
به روی گاهواره های شعر من
نگاه کن
تو میدمی و آفتاب می شود.
پیچک دات نت قالب جدید وبلاگ |