سفارش تبلیغ
صبا ویژن


...شلغم نپخته ایی از افکارم...

 
آرزومندم که عاشق شوی و اگر هستی او هم به تو عشق بورزد و اگر اینگونه نیست  تنهاییت

 کوتاه باشد تا از کسی متنفر نشوی.
 
آرزومندم که اینگونه پیش نیاید اما اگر پیش آمد بدانی چطور به دور از نا امیدی زندگی کنی .

آرزومندم دوستان زیادی داشته باشی از جمله دوستان بد ناپایدار نادوست و برخی دوستان

 صادق که دست کم یکی درمیانشان بی تردید مورد اعتمادت باشد.
 
آرزومندم دشمن نیز داشته باشی نه کم نه زیاد درست به اندازه تا گاهی باورهایت را مورد

 چالش قرار دهند که دست کم یکی از آنها اعتراضش به حق باشد تا زیاد به خودت غره

 نشوی.
 
آرزومندم مفید فایده باشی تا در لحظات سخت وقتی که دیگر چیزی باقی نمانده است همین مفید

 بودن کافی باشد تا تورا سرپا نگهدارد.
 
آرزومندم که صبور باشی نه با کسانی که اشتباهات کوچک می کنند  چون این کار ساده ای

 است بلکه با کسانی که اشتباهات بزرگ وجبران ناپذیر می کنند و با کاربرد درست صبوری

 ات برای دیگران نمونه شوی.
 
آرزومندم اگر جوان هستی خیلی به تعجیل رسیده نشوی و اگر رسیده ای به جوان نمایی

 اصرار نورزی  اگر پیری تسلیم ناامیدی نشوی چرا که هر سنی خوشی و ناخوشی های

 خودش را دارد و لازم است بگذاریم در ما جریان یابند.
 
آرزو مندم سگی را نوازش کنی به پرنده ای دانه بدهی و به آواز یک سهره وقتی که آواز

 سحرگاهیش را سر می دهد گوش کنی چرا که به این طریق احساس زیبایی خواهی یافت.
 
آرزومندم که دانه ای بر خاک بیفشانی هرچند خرد و با روییدنش همراه شوی تا دریابی چقدر

 زندگی در یک درخت وجود دارد.

آرزومندم پول زیادی داشته باشی چون برای زندگی کردن به آن نیازمندی برای اینکه سالی یک


 بار پولت را جلو رویت بگذاری و بگویی این مال من است یا من مال او فقط برای اینکه


 روشن کنی کدامتان ارباب دیگری است!


  آرزومندم همسر خوبی داشته باشی که هر گاه از همه چیز خسته شدید شادمان با هم از عشق

 حرف بزنید و از نو شروع  کنید.    
      
                            " ویکتورهوگو    "          









وصیت نامه یک شهید



ارسطو یا پرستو؟

یادداشتی از شهید احمد رضا احدی


رتبه اول کنکور پزشکی سال 64
ساعتی قبل از شهادت

چه کسی می داند جنگ چیست؟
چه کسی می داند فرود یک خمپاره قلب چند نفر را می درد؟
چه کسی می داند جنگ یعنی سوختن، یعنی آتش، یعنی گریز به هرجا، به هر جا که اینجا نباشد، یعنی اضطراب که کودکم کجاست؟ جوانم چه می کند؟ دخترم چه شد؟
به راستی ما کجای این سوال ها و جواب ها قرار گرفته ایم ؟
کدام دختر دانشجویی که حتی حوصله ندارد عکس های جنگ را ببیند و اخبار آن را بشنود از قصه دختران معصوم سوسنگرد با خبر است؟
آن مظاهر شرم و حیا را چه کسی یاد می کند که بی شرمان دامنشان را آلوده کردند و زنده زنده به رسم اجدادشان به گور سپردند .
کدام پسر دانشجویی می داند هویزه کجاست؟
چه کسی در هویزه جنگیده؟کشته شده و در آنجا دفن گردیده؟
چه کسی است که معنی این جمله رادرک کند:
نبرد تن و تانک؟!
اصلا چه کسی می داند تانک چیست؟
چگونه سر 120دانشجوی مبارز و مظلوم زیر شنی های تانک له می شود؟
آیا می توانید این مسئله را حل کنید؟
گلوله ای از لوله دوشکا با سرعت اولیه خود از فاصله هزار متری شلیک می شود و در مبدا به حلقومی اصابت نموده و آن را سوراخ کرده وگذر می کند، حالا معلوم نمایید سرکجا افتاده است؟
کدام گریبان پاره می شود؟

کدام کودک در انزوار و خلوت اشک می ریزد؟
و کدام کدام ....
توانستید ؟؟؟
اگر نمی توانید، این مسئله را با کمی دقت بیشتر حل کنید؛
هواپیمایی با یک و نیم برابر سرعت صوت از ارتفاع ده متری
سطح زمین، ماشین لندکروزی را که با سرعت درجاده مهران – دهلران حرکت می نماید ، مورد اصابت موشک قرار می دهد اگراز مقاومت هوا صرف نظر شود معلوم کنید کدام تن می سوزد؟
کدام سر می پرد؟
چگونه باید اجساد را از درون این آهن پاره له شده بیرون کشید؟
چگونه باید آنها را غسل داد؟
چگونه بخندیم و نگاه آن عزیزان را فراموش کنیم؟
چگونه می توانیم در شهرمان بمانیم و فقط درس بخوانیم؟
چگونه می توانیم درها را به روی خود ببندیم و چون موش در انبار کلمات کهنه کتاب لانه بگیریم؟
کدام مسئله را حل می کنی؟ برای کدام امتحان درس می خوانی؟
به چه امید نفس می کشی؟ کیف و کلاسورت را از چه پر می کنی؟
از خیال، از کتاب ، از لقب شاخ دکتر یا از آدامسی که هر روز مادرت درکیفت می گذارد؟
کدام اضطراب جانت را می خورد؟
دیر رسیدن به اتوبوس، دیر رسیدن سر کلاس، نمره گرفتن؟
دلت را به چیز بسته ای؟ به مدرک، به ماشین؟




به قبول شدن در حوزه فوق دکترا؟؟
صفایی ندارد ارسطو شدن خوشا پر کشیدن، پرستو شدن
آی پسرک دانشجو، به تو چه مربوط است که خانواده ای در همسایگی تو داغدار شده است؟جوانی به خاک افتاده است؟
آی دخترک دانشجو، به تو چه مربوط است که دختران سوسنگرد را به اشک نشانده اند؟ و آنان را زنده به گور کردند؟
هیچ می دانستی؟ حتما نه...!!!
هیچ آیا آنجا که کارون و دجله و فرات بهم گره می خورد، به دنبال آب گشته ای تا اندکی زبان خشکیده کودکی را تر کنی؟ و آنگاه که قطره ای نم یافتی، با امیدهای فراوان به بالین آن کودک رفتی تا سیرابش کنی
اما دیدی که کودک دیگر آب نمی خورد......


  1. اما تو اگر قاسم نیستی، اگر علی اکبر نیستی، اگر جعفر و عبدالله نیستی،
  2. لااقل حرمله مباش
  3. که خدا هدیه حسین را پذیرفت و خون علی اکبر و علی اصغر را به زمین پس نداد.
  4. من نمی دانم که فردای قیامت این خون با حرمله چه خواهد کرد....
  5. پس بیاید حرمله مباشیم...
                                     

 


نوشته شده در چهارشنبه 92/6/20ساعت 3:4 عصر توسط ریحانه نظرات ( ) | |

پیچک دات نت قالب جدید وبلاگ