سفارش تبلیغ
صبا ویژن


...شلغم نپخته ایی از افکارم...

رد سپیدی ها
گاهی فکر کردن دردناک ترین چیزهاست وقتی که برای هیچ یک از چیز هایی که می اندیشی پاسخی نداری ,وقتی که باز هم در هیاهوی سوالات بی جواب زبانت قاصر از سخن گفتن میشود و موج سوالات چون اسب های لجام گسیخته و  سرکش شیحه کشان دریای پر تلاتم ذهنت را درمی نوردند ....اری فکر کردن در چنین لحظاتی واقعا ناگوار است!! 
این جور وقت هاست که باید با زبان دلت پاسخ کلمات را بدهی.کلماتی که در هر ثانیه عمرت همچون برق از ذهنت عبور میکنند 
عمر کوتاه است پس نباید برای جواب به دنبال منطق رفت باید به صدایی گوش کرد که همیشه با ما همراه است اما بیشتر وقت ها  نادیده گرفته میشود ندایی درونی صدایی از اعماق وجودت این صدا ذاتت را به طور غریزی می شناسد و ان  صدا صدای دل توست صدای قلبت
همیشه از خودم میپرسم چرا خوب بودن سخت است؟یا چرا بیشتر چیز هایی که میبینم بد است؟ چرا رنگ خوبی ها سفید و بدی ها سیاه است ؟
اگر میخواستم ادم های اطرافم را با مداد رنگی های قدیمی ام رنگ کنم بی شک رنگ سیاه اول از همه تمام میشد
پاسخ دادن به همه ی این سوالات سخت است ولی ای کاش میشد از تک تک ادمک های صحنه ی خیمه شب بازی این تئاتر زندگی پرسیدچرا نقش منفی را دوست دارید؟
اما حیف حیف که هیچ کس حاضر به اعتراف گناه خود نمیشود و قطعا هم اگر اینقدر تواضع وجود داشت که هر کس نصف انقدر که به خودش حق انتخاب و زندگی کردن میداد به دیگری میداد دیگر سیاهی وجود نخواهد داشت و هیچ یک از این سوال ها هم به وجود نمی امد 
خدایا دوست دارم بدانم ایا این سرنوشت است که با جوهر خودکار مشکی اش بر روی دل های مردم رنگ سیاهی میریزد یا این ادم ها هستند که با قلم سرنوشت دل هایشان را خط خطی میکنند ؟
راستی چرا نمیتوانیم با رنگ سفید بنویسیم؟ چرا همیشه باید با رنگ های مختلف سفیدی برگه ها را بر هم بزنیم؟
ایا قلب این عروسک ها هم مانند لوح سفیدیست که بدی هایشان ذره ذره رنگش میکنند؟
سوال ها همیشه نا تمام اند اما همیشه بی جواب نمی مانند... اری من جوابشان را میدانم تو هم میدانی اصلا همه ی ما میدانیم چون در درون ماست در وجود ما فراموش شدنی هم نیستند چون هر روز صدایی از درونت همه را به تو گوش زد میکند اینکه که هستی برای چه امدی .اصلت چیست و تا به حال با خودت چه کردی چه قدر اسمانی شدی یا چقدر خاکی تر بله همه را یاد اور میشود حتی اگر خودت هم نخواهی گوش کنی
 بار الهی  به راستی که این تویی که همه ی ما را  دل هایمان را  قلب هاینان را  چشم هایمان را  گوش هایمان را دنیایمان را  و از همه مهم تر عاقبتمان را سفید افریدی
و این فقط ماییم که هر روز همه ی این سفیدی ها را با لکه های سیاه و چرک الود گناه رنگ امیزی میکنیم.
 "این بود جواب دل من به تمام کلمات و سوالات ذهنم"
دست نوشته روز:امروز به تمام پول هایم که همه ی پس اندازم بود عطر زدم تا بوی بد تمام کار های بدی که میتوان با ان ها کرد از بین برود

نوشته شده در یکشنبه 92/4/30ساعت 6:21 عصر توسط ریحانه نظرات ( ) | |

پیچک دات نت قالب جدید وبلاگ