سفارش تبلیغ
صبا ویژن


...شلغم نپخته ایی از افکارم...

مهاجر

برای ماندن نیستم...

رفتنی ام...

از ایستادن متنفر ,

من یک مهاجرم....

برای ماندن ساخته نشده ام,

مثل یک جور احساس سیال هستم

مثل باد ...

مثل هوا...

از وقتی یادم می اید همیشه در حال حرکت بودم....!

هیچ وقت اهل نظاره نبوده ام, من میروم تا تماشایی شوم.

از جنس زمین نیستم... شاید به باران شبیه تر باشم.

من یک مهاجرم...

هجرتم را فاصله گرفتن معنانمی کنم,اصلا معنای فاصله را نمیدانم

جهان کوچک تر از فاصله است...

به نظر من سکون مرگ می اورد ,مثل اینکه منتظر باشی تاعزرائیل به سراغت بیاید...

من به سوی مرگ هم حرکت میکنم,بهتر از این است که ان به سویم بیاید

خانه ای ندارم...

به نظر من هیچکس اجازه ندارد که بگوید گوشه ای از دنیا فقط مال من است.

 اما ...خانه ام...

خانه ام به وسعت تمام دشت هاست...

خانه ام به وسعت اسمان است ,به پهنای زمین...

خانه ام به وسعت قلب هایی ست که مرا دوست دارند.

من میروم تا بمانم...

رفتنم را ترقی میدانم و ماندنم از برای خاطره ایست که در ذهن ها بر جای میگذارم.

از جنس خاک بودن, بوی مرگ دادن, از زندگی گریختن....

همه را روز اول دور ریختم,حتی بعضی از وابستگی هایم را...

سخت بود ...اما

اما به چشیدن طعم ازادی می ارزید,

طعم هوایی بیرون از قفس دنیا

طعم شیرین پرواز.

روح من زنده است...نفس میکشد...

حتی بیشتر از جسمم

من به این ازادی عشق می ورزم.

من یک مهاجرم...

اهل ماندن نیستم, اهل جمع کردن خاطرات!

هر روزم خاطره انگیز تر از دیروز است.

انقدر مشغله دارم که فکر کردن به گذشته احمقانه ترین کاری ست که میشود انجام دهم

و مشغله ام این است که را ههایی را کشف کنم برای

صعود

زمینی یا هوایی فرقی ندارد...

من سهمم از دنیا را خودم میگیرم و دنیا هم تا حالا این را فهمیده است ,برای همین هم میگذارد بروم 

تا هر کجا ...

من یک مهاجرم ...

و عاشقانه به عشق رفتن تا جان در بدن دارم به سوی فردایی بهتر می دوم.

من یک مهاجرم...


نوشته شده در سه شنبه 92/6/26ساعت 7:33 عصر توسط ریحانه نظرات ( ) | |

پیچک دات نت قالب جدید وبلاگ