سفارش تبلیغ
صبا ویژن


...شلغم نپخته ایی از افکارم...

 

روز ها که میگذرد من از امدن زمستان میترسم

سخت است روز های برفی را پشت ان پنجره گدراندن

درختان یخ زده را تماشا کردن

و دل سپردن به صدای کلاغی که پشت پنجره مینشیند

روز های زمستان سخت میگذرد

سرد میگذرد

دستکش هایم هست ولی...

من به گرمای دیگری عادت دارم

راستی جای ان ادم برفی هنوز هم روی زمین مانده

هر چند فقط یک کلاه و یک هویج با ان دکمه های نارنجی بیشتر نمانده

ولی من دور ان را با تمام یادگاری هایش خط کشیدم...


نوشته شده در شنبه 94/4/20ساعت 3:27 عصر توسط ریحانه نظرات ( ) | |

پیچک دات نت قالب جدید وبلاگ