سفارش تبلیغ
صبا ویژن


...شلغم نپخته ایی از افکارم...

در کوچه پس کوچه های تقدیرم...

مسیری اشنا نمیابم...

گیج و سردرگم به هر کوچه ایی سرک میکشم

راه من کدام است

این؟!!یا این یکی؟!!

نه ..نمیدانم کجا بروم ..

و شاید نمیدانم راه چیست!

و یا معنی رفتن را نمیدانم!

اصلا اینده چیست؟؟؟!!!

زمانی که بی اذن من میاید حتی اگر نخواهم ..؟!

و در موعد رفتنش بدون لحظه ایی درنگ میرود ...؟!

من چرا باید به دنبال این عنصر بی ثبات بروم؟؟؟!!!

و اگر نروم

بمانم و چه کنم؟

اصلا مگر میشود ماند و پیش نرفت

چه کسی در برابر جریان سخت و سهمگین موج های خروشان تقدیر دوام می اورد؟

گیج و سردرگم هنوز هم میگردم به دنبال چیزی که نمیدانم چیست...

و چه سخت پیدا میشود یک جسم نامرءی...

پ.ن:سردرگم . خسته . بی هدف . نا امید...

و شاید بی اعتقاد به حرفایی که زدم ولی میدونم که واقعا خستم و صد البته سردرگم

 


نوشته شده در یکشنبه 94/8/17ساعت 9:19 صبح توسط ریحانه نظرات ( ) | |

پیچک دات نت قالب جدید وبلاگ