اگر نمی توانی اقیانوس باشی، دریا باش، اگر نه رودخانه باش واگر نمی نتوانی رودخانه باشی نهریکوچک باش، اما هیچ گاه مرداب نباش.نهری باش جاری، زلال و مهربان و با جوشش زیبایت زندگی را به همه هدیه کن چون وقتی حرکت میکنی هم زنده ای و هم به دیگران زندگی می دهی ، سبزه های کنار نهر را دیده ای چه زیبا چشم رانوازش می دهند و ماورای پروانه های لطیف و زیبا هستند، این ها به خاطر سخاوت و مهربانی نهر کوچک اما جاری است، پس تو هم با الهام از این رود کوچک جاری شو و بدان خدا در همه حال با توست.

.:: آدمک آخر دنیاست بخند ، آدمک مرگ همین جاست بخند ، دست خطی که تو را عاشق کرد شوخی کاغذی ماست بخند ، آدمک خر نشوی گریه کنی کل دنیا سراب است بخند ، آن خدایی که بزرگش خواندی به خدا مثل من تو تنهاست بخند!


عاشقی عاشق باش و دوست داشتن را دوست بدار. از تنفر متنفر باش و به مهربانی مهر بورز. با آشتی اشتی کن و از جدایی جدا باش

آخر ساعت درس یک دانشجوی دوره دکترای نروژی ، سوالی مطرح کرد: استاد،شما که از جهان سوم می آیید،جهان سوم کجاست ؟؟ فقط چند دقیقه به آخر کلاس مانده بود.من در جواب مطلبی را فی البداهه گفتم که روز به روز بیشتر به آن اعتقاد پیدا می کنم. به آن دانشجو گفتم: جهان سوم جایی است که هر کس بخواهد مملکتش را آباد کند،خانه اش خراب می شود و هر کس که بخواهد خانه اش آباد باشد باید در تخریب مملکتش بکوشد.گل تقدیم شما پروفسور محمد حسابی

برگرفته از وبلاگ کویر بارانی